به گزارش مشرق به نقل از مهر، چهارمين جلسه نقد و بررسي کتاب در سال 89 با عنوان "سبک زندگي در رمانهاي دهه 80" با حضور جهانگير خسرو شاهي، احسان عباسلو و مهدي کاموس در سالن اجتماعات معاون پژوهشي و آموزش سازمان تبليغات اسلامي برگزار شد.
جهانگير خسروشاهي در اين نشست گفت: برخيها حس ميکنند روشنفکري يعني دوري از مذهب، دين و پرچم خود اما نميدانند اين يعني باتلاق و لجنزار.
وي با اشاره به اينکه هنرمند بايد آيينه تمام نماي کشورش باشد، افزود: در غرب اين ايده از شعار به عمل تبديل شد و رمانهاي نوشته شده از سر صدق نويسنده به شدت آيينه تمام نماي کشورش است. رمان "سقوط" آلبر کامو يکي از رمانهايي است که نحوه زندگي فرانسوي را به خوبي به تصوير ميکشد.
اين نويسنده اظهارکرد: اين آيينگي در ادبيات داستاني ايران اتفاق نيفتاد و مدعيان نويسندگي ايراني نه تنها نتوانستند در عرصه بينالملل موفق باشند بلکه در عرصه داخل هم بازنده ميدان بودند.
وي بيان کرد: رمانهاي اوليه درعصر مشروطيت نشان ميدهد تقليد از غرب در آن زمان هم وجود داشت اما هنرمندان رماننويس داخل سعي ميکردند اين رمانها را بازسازي کنند و همزاد پنداري در آنها به وجود آوردند اما آن دسته که به هيچ عنوان مردم را قبول نداشتند و زندگي ايراني را دوست نداشتند مجبور شدند به گوشهاي بخزند و هيچکس به آنها توجهي نميکرد در حاليکه در اين دوره اينچنين نيست.
خسروشاهي با اشاره به اينکه بايد خواست رهبري و مردم را از طريق ادبيات بيان کرد، ادامه داد: ارتباط نامشروع، بي احترامي به پدر و مادرو چيزهايي از اين قبيل در اين دوره به فور در رمانها ديده ميشود.
وي با تاکيد بر اين مساله کرد: آنچنان در رمانهاي دهه 80 بحث مذهب به سخره کشيده شده و نيش و کنايه به آن زده ميشود که گاهي اين حس به افراد دست ميدهد که نام نويسنده کتاب را بايد به اسمي خارجي تغيير داد.
اين نويسنده گفت: دقيقا رمانهاي امروزي مقابله مذهب و کشيشان را نشان ميدهد فقط به جاي مذهب و کشيش و غرب، ايران و مسجد و مومن شده است و اين جاي تاسف دارد.
وي در ادامه با اشاره به اينکه برخيها از شعر دفاع مقدس و انقلاب دوري کردند، بيان کرد: وقتي شاعري فکر تنهايي و چينياش است و در مقابل تهاجم به مملکتش سکوت ميکند و حس ميکند شان او بالاتر از شان ديگران است چه بايد گفت.
خسروشاهي با انتقاد از وضعيت به وجود آمده در تاليف رمانهاي ايراني اظهارکرد: سپهر فرهنگي غرب بايد از بين برود و آن هم بدون تلاش نويسندگان داخلي امکانپذير نيست.
وي ادامه داد: همانطور که ايران در حال حاضر از جوهر تکنولوژي غرب بينياز است بايد در زمينه ادبيات هم اين مسئله را حل کند و اينقدر ضعيف عمل نکند.
اين نويسنده با طرح سئوالاتي گفت: تا چه زماني قرار است مميزي کنيم؟ تا کي به عقبه نويسنده قرار است توجه شود؟ تا چه زماني ميخواهيم به ديگران فرصت دهيم که وارد ميدان شوند و غيرت ايراني ما را به بازي بگيرند.
وي تاکيد کرد: ناموسمان را به دست کساني سپرديم که غيرت کشور را هدف قرار دادهاند و توانستند به واسطه وسايل ارتباطي جديد در دهه 80 از جمله ماهواره ذهن و فکر فرزندان ايران را به بازي بگيرند.
خسروشاهي با اشاره به اينکه ايران هماکنون ميراث ارزشمندي به نام قرآن دارد، تاکيد کرد: قصص قرآني بهترين منبع براي نويسندگان ما هستند که عرفا و شاعران گذشته از آنها بهترين بهره را بردند.
وي با اشاره به بحث ترجمه در دهه 80 نيز گفت: در اين رمانها بارها به موضوع برابري زن و مرد اشاره کرده اما هيچ دليلي براي اين آزادي نياورده است و هيچکس نيز از آنها سئوال نکرده که اين آزادي آيا تحقق پيدا کرده است يا نه؟
اين نويسنده از حاضران خواست تا کتاب پنج جلدي آشنايي با آراي متفکران درباره هنر مرحوم مددپور را براي پژوهش در دروان معاصر مطالعه کنند و ريشه اين روزهاي ما را در آن بيابند. در اين کتاب آمده در ادبيات اگر کسي به دنبال پول است بايد برود ميدان ميوه و ترهبار کرفس بفروشد.
وي ادامه داد: در حال حاضر نويسندگاني را ميبينيم که براي دفاع مقدس و انقلاب قلم زدند و آثار فاخري را هم به چاپ رساندند اما هماکنون تحت تاثير غرب وادادگي را به راحتي در قلم آنها ميتوان ديد.
خسروشاهي با انتقاد از اين مسئله که برخيها معتقدند که نبايد شهدا را آسماني جلوه داد تاکيد کرد: برخيها ميگويند شهدا بايد در دسترس و زميني باشند و وجه آسماني نداشته باشند که براي قشر نوجوان پذيرفته باشد و بتوانيم الگوسازي کنيم بعد در داستان ميآورند که شهيد ما با خانوادهاش رفتار خوبي ندارد و همسرش را طلاق داده و اين کتاب هم مجوز ميگيرد.
وي ادامه داد: اين که شهيد بايد در دسترس باشد درست است اما آيا واقعا شهدا به مانند ما هستند و بودند؟ نويسندگان خطوط قرمز را رد ميکنند تا کتابهايشان خوانده شود و به خاطر آنها ارزشگذاريها را از بين ميبريم.
خسروشاهي اضافه کرد: وقتي نويسنده بخواهد در يک خط کشي مشخص براي ناشر بنويسد نتيجهاش اين ميشود مه ظرف و محتوا در کنار هم نميتوانند قرار بگيرند و قلمشان را به پول ميفروشند.
وي اظهارکرد: يک نويسنده نيمي از نوشتههايش را مديون جودخوش بودن حسش است و اگر بخواهد آن را قالببندي کند به طور قطع موفق نخواهد بود و نتيجهاش اين ميشود که در ادبيات داستاني اين روزها به طور کامل قابل ديده شدن است.
اين نويسنده با اشاره به يک نويسندهاي که 40 کتاب در باب دفاع مقدس دارد،گفت: اين نويسنده به دليل اينکه ناشران آثارش را نميپذيرند کشاورزي ميکند. شايد اين آثار او از لحاظ تکنيک خيلي قابل قبول نبود اما همين که درباره دفاع مقدس مينوشت بسيار ارزشمند بود و ميتوانست در آيندهاي نه چندان دور به جوهر ادبيات هم نزديک شود.
وي اذعان کرد: اما متاسفانه کساني که در حال حاضر از خون شهدا ارتزاق ميکنند در اردوگاه ديگران سينه ميزنند و آبشخور آنها با ما همراه نيست.
خسروشاهي رمانهاي دهه 80 را نمونه بارز بيبند و باري، فرقهگرايي و دهن کجي به دين دانست و گفت: هر چند اين کتابها در ابتداي امر مجوز چاپ نميگيرد اما با کمي تعديل موفق ميشود وارد بازار نشر شود و ادبيات داستاني را وارد باتلاق غرب ميکند.
وي در ادامه سخنانش همچنين درباره ادبيات نخبهگرايي نيز گفت: در اين ادبيات هم متاسفانه يا پوچي رخ مينمايد يا عرفان و حد وسط ندارد و روح "صادق هدايت" را هم شاد ميکند.
اين نويسنده صادق هدايت را شاه ميوه پوچي دانست و بيان کرد: قصد توهين به هيچکس را ندارم اما ادبيات نخبهگرايي به اين سمت تمايل پيدا کرده است.
وي نکته عاديسازي رابطه زن و مرد را از ديگر نکات رمانهاي دهه 80 دانست و تصريح کرد: ابتذال و برهنگي در مقابل يکديگر و برابري حقوق زن و مرد فريب غرب است و ما در اين فريب فرو رفتهايم در صورتي که مرد در اسلام جايگاهش تعقل است و زن عاطفه. اما در رمانهاي تاليفي و ترجمه دهه 80 زن و مرد شرب خمر ميکنند و مسائلي را انجام ميدهند که شرم ميکنيم بيان شود.